یه جای دنج

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

یه جای دنج

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

دیروز 9 دی رونیا عسلی من دوماهه شد و دخترکم دو تا واکسن دو ماهگیش رو هم زد. من اولش نمیخواستم برم می خواستم بدم مامانم و نوش صدا ببرنش سر ایلیا همین کار و کردم چون دل دیدنش رو نداشتم اما بعد پشیمون شدم و با خودم گفتم خانوم خانوما دیگه بزرگ شدی این کارا یعنی چی. خلاصه با خوش صدا رفتیم اما موقعی که خانمه می خواست واکسن رونیا رو بزنه قیافه من و خوش صدا در حالیکه دوتایی پاهای رونیا رو گرفته بودیم دیدن داشت. هر دو عصبی کاملا سرمون رو برگردونده بودیم. کلا من از سر ابلیا هم با واکسن زدن بچه مشکل داشتم. بعدم که اومدیم خونه رونیا یه دو ساعتی خوابید بعد با جیغ و گریه از درد پاش بیدار شد که با استامینوفن اروم شد باز خواببد و دیگه ادیت نکرد. شکر خدا دیگه تا امروزم حالش خوبه. 

رونیا تا 40 روزگیش خیلی خوب بود. شبا راحت می خوابید اما درست از شب چهل روزگیش شبا دل درد میگیره و بیتابی میکنه. شبای اول فقط کلافه بود و نمی خوابید اما یواش یواش دیگه کارش به گریه شدید رسیده. تقریبا یه نیم ساعت یه ساعتی گریه شدید میکنه. من سه روزه لبنیات رو حدف کردم. شربت کولیکید رو هم که جواب نمی داد گداشتم کنار و براش شربت گویپ میکسچر خارجی گرفتم خدا رو شکر دیشب اروم بود و گریه نکرد. البته امیدوارم تاتیر استامینوفنه نباشه و از این به بعد شبا درد نکشه و اروم بخوابه.

واسه همین بود که این مدت نتونستم بنویسم. چون شبا تا صبح رونیا بیدار بود. من دیگه صبح ها ایلیا رو که می فرستم مدرسه می گیرم با رونیا میخوابم تا ظهر که ایلیا میاد که دیگه پا میشم به ناهار و کارای خونه می رسم. بله دوستان دو بچه داشتن سختی خودش و داره من الان از چهل روزگی رونیا به این طرف شاید فقط در شبانه روز 4 یا 5 ساعت خوابیده باشم. البته همش فدای یه تار موی بچه هام. 

دخترم شیرین شده وقتی جاش وباز می کنم حسابی سرحاله و کلی بازی میکنه و میخنده. عاشق خنده هاشم زبونش و میاره بیرون و کلی میخنده قیافش خیلی بامزه میشه. 

قیافش که از روز اول خیلی شبیه ایلیا بود طوریکه من تو بیمارستان حس می کردم ایلیا تازه به دنیا اومده و بغلم خوابیده. روز به روزم بیشتر داره شبیه ایلیا میشه. من که خودم هیچ خواهری رو تا حالا اینقدر شبیه برادرش ندیدم. حالا تو پست بعد عکس نوزادی دوتاشون رو میزارم.

من برم که دخترکم بیدار شد.

نظرات 25 + ارسال نظر
سمانه شنبه 13 اردیبهشت 1393 ساعت 00:07

خانم خونه کجایی خب؟ آدم رو نگران میکنی ها :/

سین سین چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت 11:39 http://sinsin83.blogfa.com

چرا نمی نویسی؟ اییییییییییییینهمه رو چندین و چند سال عاشق نوشته هات کردی و حالا!!!!!!!!!!!

ساناز یکشنبه 7 اردیبهشت 1393 ساعت 12:22 http://yavashaki56.blogsky.com/

تو کجای دختر دلم شورت رو میزنه یک خبر از خودت بده

elham جمعه 5 اردیبهشت 1393 ساعت 23:59

kojaei dokhtaaaaaaaaaaaaaaar

سلام عزیزم من هم بهت تبریک میگم روز مادر و روز زن رو
بیا بنویس دیگههههههههههههههههه

مامان درسا و یسنا سه‌شنبه 8 بهمن 1392 ساعت 14:30

سلام . فردا دختر گلت سه ماهه میشه . چرا نمیایی یه خبری از خودت بدی . ایشالا هر جا هستی سالم و سلامت باشی . هم خودت هم خونوادت

آذىن سه‌شنبه 8 بهمن 1392 ساعت 13:35 http://roozhayemanvato.blogsky.com

سلام خانومه خونه
کجاییی؟
چرا نمیای؟
هرروز چندین با سر میزنم

وقت امتحاناست؟
کوچولو چطوره؟
بیا بنویس منتظریم ما

فاطمه دوشنبه 7 بهمن 1392 ساعت 11:36 http://nazanindokhtaram.blogfa.com

کجایی سمیه جون امیدوارم خوب وخوش باشی مامان گرفتار

دریا یکشنبه 6 بهمن 1392 ساعت 17:05 http://daryaaa.persianblog.ir

دوستم کجایی؟
دلم برات تنگ شده
امیدوارم همه تون خوب باشید

تیبا شنبه 5 بهمن 1392 ساعت 18:54

کجایی شما خانومی؟ دلمون براتون تنگ شده....زونیای ناز و گل پسری رو ببوس

تنهادرغربت پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 21:59

سمی کجایی دلم برات لک زده دختر
عسلات خوبن؟

آرزو مامان آرش چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 11:33 http://jiluah.persianblog.ir

سلام به خانم خانه و مادر نمونه
خوبی ؟ کم پیدائی دوستم؟ عروسکهات خوبند؟ امیدوارم که تنت سلامت و دلت شاد و لبت خندون باشه.

مامان راحله چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 00:16

سلام عزیزم چرا نمینویسی؟حسابی سرگرم بچه ها شدی
ایشالله همیشه سلامت باشن
عزیزم میدونم خیلی رو دارم اما باور کن من هر روز ایمیلو به امید این چک میکنم که تو برام ایمیل فرستاده باشی
چی کار کنم خیلی دوستت دارم خودتو و نوشته هاتو
کاش بهم اعتماد کنی
درباره ی واکسن هم اگه قبل زدن واکسن بهش استامینوفن بدی خیلی بهتره بچه اروم تر میشه
یه کابوس دیگه هم خواهی داشت سوراخ کردن گوش
من دخترم داره 1 سالش میشه هنوز نتونستم ببرمش

تنهادرغربت چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 21:32

دوماهگیت مبارک خانم کوچولو
حتمن کلی خانم ترشدی

صنم یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 09:03 http://daftaresanam.persianblog.ir/

سلام خوبی؟ دیروز یادت بودم فهمیدم اینجا مینویسی
چه نازه دخملت خیلی شبیه ایلیاس
دوماهگیش مبارگ ایشالله عروسیش

مریم یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 07:50 http://maloosakam82.blogfa.com

عزیزممممم

شیرین شنبه 14 دی 1392 ساعت 13:44 http://www.shirinvazendegi.persianblog.ir

وای خانومی. میدونم کم خوابی یعنی چی ، من که فقط یک بچه داشتم ، دقیقا تا 2 سالگیی آیین در شبانه روز جمعا 4-5 ساعت ( آنهم نه یک خواب ممتد ، بلکه تکه تکه) میخوابیدم و میدونم چی به روز آدم میاره.
ولی با اینحال ، بقول خودت فدای یک تار موشون.

فاطمه شنبه 14 دی 1392 ساعت 12:36 http://nazanindokhtaram.blogfa.com

منم همیشه استرس واکسن بچه هام رو داشتم .شکر خدا که رونیا خیلی اذیت نشده .بهتره غذا های نفاخ هم زیاد نخوری مثل غذاهای با حبوبات ویا غذاهایی که از گوشت گوساله درست میشه وبعد از مصرف این جور غذاها عرق نعنا ونبات میتونه اثرش رو کمتر کنه

الهام شنبه 14 دی 1392 ساعت 10:30

سلام وبلاگ قشنگی دارید بهتون تبریک میگم تقریبا تمام پست هاتو خوندم منم یه دختر یکسال و نیمه دارم دکتر به من میگفت ممکنه این حالت تا 9 ماهگی طول بکشه جالب بدونید دختر من با صدای جارو برقی یا سشوار اروم می شد و میخوابید. تجربه کنید شاید جواب بده. موفق باشید

عزیز دلم چه دختر شیرین وعسلی داری خدا حفظش کنه

نوشین مامان هستی چهارشنبه 11 دی 1392 ساعت 17:16 http://hastiyemaman.blogfa.com

ای جانم به نظر منم شبیه داداش جونشه

عسل اشیانه عشق چهارشنبه 11 دی 1392 ساعت 15:27

خسته نباشی عزیزم. این کم خوابی ربطی به دو تا بچه داشتن نداره.. چون منم یادمه تارا که کوچک بود تقریبا همین برنامه رو داشتم...

بهاره چهارشنبه 11 دی 1392 ساعت 12:52

عزیزم سشوار معجزه می کنه
من برای پسرم سشوار روشن می کردم راحت می خوابید امتحان کن

دریا چهارشنبه 11 دی 1392 ساعت 12:48 http://daryaaa.persianblog.ir

ای جونم برای این دختر خانوم ناز و مامان با محبتش

پانیذ چهارشنبه 11 دی 1392 ساعت 10:55

واکسن دو ماهگیش مبارکش باشه.
وب قبلیتون فیلتر شده؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد